باد بهاری شد وزان
آب از کهستان شد روان
نعره زنان بر آسمان
ابر بهاران آمده
از فر فروردین نگر
هر جا که میافتد نظر
در دشت و صحرا سر به سر
گلهای خندان آمده
هر جا به هر سو بنگری
زیبنده چون کبک دری
با ناز و با افسونگری
آهو خرامان آمده
ای ساقی مه پیکرم
با جام می بنشین برم
کز عهد شاه جمشید جم
جشن بزرگان آمده
ساقی بده جامی ز می
مطرب نوا آواز نی
جشنی خوش از دوران کی
در شان شاهان آمده
در کوه و در دشت و دمن
هر جا گلست و یاسمن
نوروز نو ز عهد کهن
با فر یزدان آمده
در باغ و راغ و درهها
بر سبزهها و لالهها
بنگر کز از الطاف خدا
باران فراوان آمده
از هر کران تا هر کران
در گوشههای آسمان
مرغان عاشق پرکشان
مست و غزلخوان آمده
هر نو گلی خنده به لب
هر بلبلی در تاب و تب
عالم به شادی روز و شب
غمها به پایان آمده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر