۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

پیروز ی از برای توست

• هیچ کس نمی تواند بدون اجازه خودت روزت را خراب کند .
Most people will be about as happy, as they decide to be.


• بیشتر مردم اونقدر خوشحال هستند که تصمیم میگیرند باشند

Others can stop you temporarily, but only you can do it permanently.

• دیگران می توانند موقتا جلوی تو را بگیرند اما تنها کسی که قادر به ایستادن همیشگی ات است خودتی


Whatever you are willing to put up with, is exactly what you will have

• آنچه را که آرزو داری داشته باشی همانی است که بدست خواهی آورد

Success stops when you do.

• موفقیت وقتی می ایستد که تو ایستاده باشی

When your ship comes in.... make sure you are willing to unload it.

• وقتی که کشتیتان وارد می شود از این اطمینان حاصل کنید که قادر به خالب کردن بار آن هستید

You will never have it all together.

• هیچوقت نمی شود همه چیز را با هم داشت

Life is a journey...not a destination. Enjoy the trip!

• زندگی یک مسافرت است نه یک مقصد از مسیر لذت ببر

The biggest lie on the planet when I get what I want I will be happy.


• بزرگترین دروغ در جهان وقتی من به آن رسیدم آن بود که من همیشه شاد خواهم بود

The best way to escape your problem is to solve it.

• بهترین را نهایتا یک چیز را آموختم گیرنده ها بازنده و بخشنده ها برنده هستند

Life's precious moments don't have value, unless they are shared.

• لحظه های گرانبهای زندگی هیچ ارزشی ندارند مگر آنکه آنها را شریک شوی

If you don't start, it's certain you won't arrive.

• اگر آغاز نکنی هیچ وقت به مقصد نخواهی رسید

We often fear the thing we want the most.

• ما معمولا از آنچه بیش از همه چیز دلمان می خواهد می ترسیم

He or she who laughs......lasts.

• کسی که می خندد در یادها می ماند
Yesterday was the deadline for all complaints.

• دیروز موعد تمام شکایتها بود
Look for opportunities...not guarantees.

فرصتها را جستجو کنید نه تضمین کننده ها را
Life is what's coming....not what was.
• زندگی آن است که دارد می آید نه آنچه که بود

Success is getting up one more time.
• موفقیت یکبار دیگر از راه می رسد
Now is the most interesting time of all.

• حال بهترین زمان در تمام دنیا خواهد بود

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

بچه ها در جزوه های خویش بنویسید که یک با یک برابر نیست






معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
یک با یک برابر هست
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
معلم
مات بر جا ماند
و او پرسید
گر یک فرد انسان واحد یک بود ایا باز
یک با یک برابر بود
سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد
آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود
وانکه قلبی پک و دستی فاقد زر داشت
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که صورت نقره گون
چون قرص مه می داشت
بالا بود
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
معلم ناله آسا گفت
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
که یک با یک برابر نیست
اثری از خسرو گلسرخی

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

حکایتی عجب است این!

تو هم به پرده‌ی مایی پدر. مگردان راه
مکن نوای غریبانه سر به زیر و زبر.
چه‌ت اوفتاده؟ که می‌ترسی ار گشایی چشم
تو را مِس آید رؤیای پُرتلألؤِ زر؟
چه‌ت اوفتاده؟ که می‌ترسی ار به خود جُنبی
ز عرشِ شعله درافتی به فرشِ خاکستر؟
به وحشتی که بیفتی ز تختِ چوبیِ خویش
به خاک ریزدت احجارِ کاغذین‌افسر؟



تو را که کسوتِ زرتارِ زرپرستی نیست
کلاهِ خویش‌پرستی چه می‌نهی بر سر؟
تو را که پایه بر آب است و کارمایه خراب
چه پی فکندن در سیل‌بارِ این بندر؟
تو کز معامله جز باد دستگیرت نیست
حدیثِ بادفروشان چه می‌کنی باور؟



حکایتی عجب است این! ندیده‌ای که چه‌سان
به تیغِ کینه فکندندِمان به کوی و گذر؟
چراغِ علم ندیدی به هر کجا کُشتند
زدند آتش هر جا به نامه و دفتر؟



زمین ز خونِ رفیقانِ من خضاب گرفت
چنین به سردی در سرخی‌ِ شفق منگر!
یکی به دفترِ مشرق ببین پدر، که نبشت
به هر صحیفه سرودی ز فتحِ تازه‌بشر!


زنده یاد احمد شاملو

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

دوست واژه ای قشنگ

دوست


جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود

یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند . مافوق به سرباز گفت :

اگر بخواهی می توانی بروی ، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟ دوستت احتمالا مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !

حرف های مافوق ،اثری نداشت ،سرباز به نجات دوستش رفت .

به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد ، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند .

افسر مافوق به سراغ آن ها رفت ، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :

من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه ، دوستت مرده ! خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی !

سرباز در جواب گفت : قربان ارزشش را داشت .

-منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟

سرباز جواب داد : بله قربان ، ارزشش را داشت ، چون زمانی که به او رسیدم هنوز زنده بود ، من از شنیدن چیزی که او گفت احساس رضایت قلبی می کنم . اون گفت :

" جیم .... من می دونستم که تو به کمک من می آیی !!!



۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

پیشینه فهلیان

فهلیان یا در گویش محلی فهلیون، نام یکی از دهستان‌های پنجگانه بخش ممسنی است که کم وبیش در باختر بخش واقع شده و از رود فهلیان و چشمه سارها سیراب می‌شود. فرآورده‌های کشاورزی فهلیان غله، گندم و کمی مرکبات است. این منطقه از یازده آبادی پایه ریزی شده که مرکزش روستای فهلیان است. این منطقه ۲۰۰۰ تن سکنه دارد و آبادی‌های مهم آن سروان گر، فهلیان، جنجان و میانه‌است


ریشه نام فهلیان


برخی آنرا از ریشه «فهلویه» منسوب به «فهلو» با معانی دلیر، دلیر، بزرگ و حتی شهر یا شهری که در اصل به گونه پهله، پهلو، پرتو (در سنگ نبشته‌های داریوش بزرگ) و به معنی پارت بوده‌است و برخی نیز فهلیان را معرب ریختار پارسی پهلوی یا همان پهلیان یا پهلویان دانسته‌اند.



 گویش

گویش مردم این سامان لری است. گویش لری این مردم شاخه‌ای از فهلویات است و نزدیکی و هم ریشگی با زبان پارسی دری دارد و آکنده از واژه‌ها و ریشه‌های افعال پهلوی ساسانی است.



 آب و هوا

آب و هوا و پوشش گیاهی این منطقه سبب گردیده که هزاران سال مرکز سکونت انسان‌ها بوده‌است چرا که انسان‌های نخستین هر چه را که برای سکونت و زندگانی نیاز داشته‌اند به بهترین وجه در این سامان در دست داشته‌اند.


دیرینه تاریخی

فهلیان منطقه‌ای است با دیرینگی تاریخی کهن و در خور توجه که به قولی و بر پایه نظریات برخی دیرین شناسان دیرینگی این منطقه زیبا به ۸۰۰۰ سال میرسد که در دیرینگی ۳۵۰۰ ساله آن میان باستان شناسان و تاریخدانان همراهی است. در دوران حکومت آل سغلر و آل مظفر فهلیان رونق بازرگانی قابل ملاحظه‌ای داشته‌است به گونه‌ای که تا عهد صفویان بازارچه حمام‌ها و مساجد آباد آن باسازی گردیده که آثار ان هنوز باقی است. این روستا در حمله افغان‌ها در سال ۱۱۳۶ ه.ق به شولستان، ویران شده و مردمش پراکنده گردیدند ولی در زمان حکومت درستکار خان بیات استاندار فارس برابر نوشته ایکه دردامنه کوه بر صخره‌ای حک شده مجدداًآباد گردیده‌است. این سنگ نبشته چنین است:
 در همان ساعت بنا کردند استادان دهر ساختند از فضل حق این تکیه گاه دلنشین

با پایان یافتن دومین فصل كاوش در محوطه هخامنشی سروان در فهلیان نورآباد ممسنی، وجود یك مركز حكومتی دوره هخامنشی در این منطقه محرز شد.
به گزارش میراث آریا، سرپرست ایرانی هیأت مشترك ایران و استرالیا با اعلام این خبر، كشف بنایی به مساحت یك هزار و ۵۰۰ مترمربع با ۱۴ متر ارتفاع كه حاكی از شكوه این اثر است را مهم ترین دستاورد پژوهشی فصل دوم كاوش برشمرد.




ایوانی به طول ۳۰ متر با سنگفرشی از لوح های سنگی همراه با ۳ رشته پلكان، دیواره ایوان مزین به ۱۵ عدد كنگر ه پلكانی شكل همانند كنگره های ایوان آپادانا در تخت جمشید كه تمام این كنگره ها فرو افتاده و نیاز به مرمت و استحكام بخشی دارند، تالار بزرگ با پایه ستون هایی به قطر بیش از یك متر، ۲ اتاق بزرگ در ابعاد۱۰ در ۱۰ متر و.... از دیگر دستاوردهای ۲ فصل كاوش به شمار می رود.



به گفته علیرضا عسگری، بررسی های باستان شناسی در اطراف این بنای بزرگ نشان می دهد كه در این قسمت تنها یك ساختمان وجود نداشته است، بلكه حداقل ۲ ساختمان دیگر در دوره هخامنشی در این محل وجود داشته است. یكی از این بناها، در جنوب بنای مكشوفه كنونی و دیگری در شرق آن قرار داشته است. مهم تر اینكه، آثار معماری متعددی از سنگ های كنده كاری شده در كوهپایه این قسمت وجود دارد كه تمام این مدارك نشانگر آن است كه آثار هخامنشی موجود در این محل به یك بنا محدود نمی شود و در این محل، مجموعه ای بنا وجود داشته است.



وی سازه های معماری و آثار موجود را مبین وجود یك مركز حكومتی در روزگار هخامنشی در منطقه نورآباد ممسنی دانست و افزود: ساخت این آثار هنری ارزشمند بدون پشتوانه های اقتصادی دولتی قدرتمند، امكانپذیر نبوده است از این رو شاید، بتوان نام یكی از شهرهای عنوان شده در الواح تخت جمشید یعنی شهر لیدوما را برای این مركز مهم حكومتی در منطقه غرب فارس به كار برد، زیرا مسافت عنوان شده برای این شهر با حوزه جغرافیایی فهلیان در منطقه نورآباد مطابقت دارد.



بنا بر این گزارش، طرح نقش های شگفت انگیز پایه ستون هایی كه به صورت منظم در انتهای ایوان ستوندار به كار رفته اند و ضخامت قطر پایه آن بیش از یك متر است از دیگر موارد بازگوكننده شكوه این مجموعه تاریخی است. هر كدام از پایه ستون ها مزین به ۱۶ عدد گل نیلوفر و لوتوس است كه ساقه این گل ها به صورت جفتی از پایه ستون سر برافراشته و در بخش بالای پایه ستون ها به ۲ گلبرگ نیلوفر تبدیل و در بالاترین قسمت، گلی هشت پَر شكوه این كار هنرمندانه را دوچندان كرده است.



مقایسه نسبت قطر پایه ستون ها به ارتفاع آنها، نشان می دهد كه روی این پایه ستون ها همانند بنای صدستون تخت جمشید، باید ستون هایی به ارتفاع حداقل ۱۴ متر وجود داشته است. تالار این بنا دارای فضایی در ابعاد ۲۰ در ۳۰ متر بوده كه دسترسی به آن از طریق ایوان ستوندار با ۳ رشته پلكان در بخش جنوبی میسر بوده است.



گفتنی است، گروه پژوهشگران مطالعات باستان شناسی منطقه غرب فارس متشكل از یك هیأت مشترك پژوهشی از دانشگاه سیدنی و پژوهشكده باستانشناسی، در ۵ سال بررسی، كاوش و پژوهش مداوم در منطقه نورآباد ممسنی موفق شده اند ۶۵ محوطه باستانی از ۸ هزار سال پیش تا دوره اسلامی را مطالعه كنند. دانشگاه سیدنی و پژوهشكده باستان شناسی در ۵ سال گذشته بیش از



۲ میلیارد ریال در این منطقه برای توسعه پژوهش های باستان شناسی هزینه كرده اند و بیش از ۱۵ پژوهشگر باستان شناس از دانشگاه های سیدنی، آكسفورد، كمبریج، دانشگاه ناتینگهام، دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه سوربن و پژوهشكده باستان شناسی در این پژوهش ها حضور داشته اند. در این مرحله، پژوهشگران آزمایشگاه های دانشگاه تهران بویژه گروه زمین شناسی و آزمایشگاه وایكاتو نیوزیلند و دانشگاه ناتینگهام در این مطالعات همكاری داشته اند.













۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

ایران سرزمین قشنگ من




چشمانت راز آتش است

و چشمانت رازِ آتش است.
و عشقت پیروزیِ آدمی‌ست هنگامی که به جنگِ تقدیر می‌شتابد.
و آغوشت اندک جایی برای زیست ناندک جایی برای مردن و گریزِ از شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت
پاکیِ آسمان را متهم می‌کند.
کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شودو انسان با نخستین درد.
در من زندانیِ ستمگری بودکه به آوازِ زنجیرش خو نمی‌کرد ــ
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.
زنده یاد احمد شاملو